آیا شما هم عقیده دارید که زشتها خوش شانس ترند
آیا شما هم عقیده دارید که زشتها خوش شانس ترند؟
زیبایی، با درنظر گرفتن اینکه امری نسبی است، یکی از امتیازات فیزیکی انسانها به شمار میرود. امتیازی که بودن یا نبودنش، هر کدام، مشکل ساز است. کسی که از این امتیاز برخوردار نیست، در معرض خطر است؛ از حسرت گرفته تا حسادت؛ از افسردگی تا پرخاشگری و از انزوا تا جلوهفروشی. کسی که از این امتیاز برخوردار است هم، اگرچه شاید در نگاه اول به نظر نرسد، اما او هم در معرض خطر است.
عکس العمل جوامع گوناگون با فرهنگ های متفاوت نسبت به این مسئله یکسان نیست، اما به هر حال زیبایی فیزیکی هم، خود فرد و البته دیگران را بیشتر در معرض این خطر قرار میدهد که زیبا بودنشان همه فضایل انسانی دیگررا تحتالشعاع خود قرار دهد.
زیبا بودن یا نبودن برای زنان و مردان تقریباً پیامدهای مشابهی دارد اما به واسطه برخی از ساختارهای فرهنگی تثبیت شده در اکثر جوامع، وظیفه زیبا بودن به عهده زن و مختص به او شناخته شده است و از همینرو زنان بیشتر در معرض این آفت هستند. بازبینی وضعیت زنان زیبا به واسطه پارهای از عوامل اجتماعی قابل توجهتر است و پایگاه و نقش غالب زنان در اجتماع، ازدواج یا وابستگی به یک مرد بهعنوان تنها راه تحرک اجتماعی، شکلگیری شخصیت به عنوان شیء عینیت یافته و... از عوامل گوناگونی هستند که این مقوله را قابل تاملتر می سازند.
دردسر کودکان زیبا
شاید زیبایی به عنوان یک امتیاز برای زنان محسوب شود. درباره پیامدها و محاسن چنین ویژگیای صحبت شده، اما معایب زیبا بودن زن در بستر اجتماع مقوله ای است که کمتر به آن توجه شده است. گاهی گوشه و کنار می شنویم که پدر و مادرها خیلی هم مایل نیستند دخترشان زیبا باشد.
حتی مثلهای عامه هم به نوعی این مسئله را تقویتمیکند، مثل اینکه <زشتها شانسشان بهتر است> یا <مال به شبی و زیبایی به تبی بند است.> با این اوصاف، هر چند که بعضی به هر وسیله ای برای رفع نقایص هر چند اندکشان تلاش میکنند، اما بعضی از زنان نیزآرزو میکنند کمتر زیبا بودند.
زنانی که دارای زیبایی تاحدی بیش از معمولند، همیشه مورد توجه قرار میگیرند، حتی وقتی دختر بچهاند! همه به سر و گوششان دستی میکشند ومیگویند چه دختر قشنگی! محال است که کسی در مواجهه با چنین کودکانی از صفات دیگری مثل خوب بودن، باهوش بودن، منظم بودن، درسخوان بودن و... استفاده کند؛ حداقل در برخورد های اول! تنها زیبایی این کودکان است که جلبتوجه میکند.
حتی به شوخی هم که شده در همان کودکی برایش همسر نامزد می کنند و... بسیاری از تعارفات معمول ایرانی که هنوز هم خیلی مرسوم است. به همین دلیل است که شکل گیری سالم شخصیت زنان زیبا تنها با مراقبت و تربیت دقیق والدین امکان پذیر است، اگرچه غالباً والدین ایرانی با کودکان خود مخصوصاً دختر بچه ها مثل عروسک زیبایی رفتار میکنند که قرار است برایشان کسب وجهه کند.
دختر بچه های زیبا، از همان دورانی که بیشترین نقش را در شکلگیری شخصیتشان دارد، بیشتر از آنکه خود را بعنوان یک انسان یا زن بشناسند، تصویری چون یک عروسک فریبنده از خود میسازند و به واسطه یادگیری وشرطی شدن، حتی در دوران بزرگسالی نیز با تکیه بر فیزیک خود در اجتماع حضور مییابند و همین فرآیند بی رحمانه در مورد دختر بچه های زیبا باعث تضعیف دیگر نقشهای اجتماعی لازم برای یک انسانکامل می شود.
مصادیق متنوعی برای بزرگسالی این کودکان هم می توان ذکر کرد، مثل ازدواج زود هنگام، توقع تایید و تشویق ازسوی همه افراد، ضعف در مهارتهای اجتماعی وعدم خودشکوفایی، ترس از خدشه دار شدن زیبایی، احساس عدم امنیت، بیاعتمادی نسبت به مردان ناآشنا، مورد غضب و حسادت واقع شدن، مورد شک و سوء ظن بودن و...
تجربیات این زنان تا حدی متفاوت با زنان معمولی است. حتی گاهی محدودیتها، بدبینیها و نگاه انسانهای دیگر به واسطه نظام ارزشی وقالبهای ذهنی که به ایجاد تنگناهای مالی و اجتماعی میانجامد، نهایتاً باعث تن دادن فرد به خواستههای جامعه شود.
زیبایی، با درنظر گرفتن اینکه امری نسبی است، یکی از امتیازات فیزیکی انسانها به شمار میرود. امتیازی که بودن یا نبودنش، هر کدام، مشکل ساز است. کسی که از این امتیاز برخوردار نیست، در معرض خطر است؛ از حسرت گرفته تا حسادت؛ از افسردگی تا پرخاشگری و از انزوا تا جلوهفروشی. کسی که از این امتیاز برخوردار است هم، اگرچه شاید در نگاه اول به نظر نرسد، اما او هم در معرض خطر است.
عکس العمل جوامع گوناگون با فرهنگ های متفاوت نسبت به این مسئله یکسان نیست، اما به هر حال زیبایی فیزیکی هم، خود فرد و البته دیگران را بیشتر در معرض این خطر قرار میدهد که زیبا بودنشان همه فضایل انسانی دیگررا تحتالشعاع خود قرار دهد.
زیبا بودن یا نبودن برای زنان و مردان تقریباً پیامدهای مشابهی دارد اما به واسطه برخی از ساختارهای فرهنگی تثبیت شده در اکثر جوامع، وظیفه زیبا بودن به عهده زن و مختص به او شناخته شده است و از همینرو زنان بیشتر در معرض این آفت هستند. بازبینی وضعیت زنان زیبا به واسطه پارهای از عوامل اجتماعی قابل توجهتر است و پایگاه و نقش غالب زنان در اجتماع، ازدواج یا وابستگی به یک مرد بهعنوان تنها راه تحرک اجتماعی، شکلگیری شخصیت به عنوان شیء عینیت یافته و... از عوامل گوناگونی هستند که این مقوله را قابل تاملتر می سازند.
دردسر کودکان زیبا
شاید زیبایی به عنوان یک امتیاز برای زنان محسوب شود. درباره پیامدها و محاسن چنین ویژگیای صحبت شده، اما معایب زیبا بودن زن در بستر اجتماع مقوله ای است که کمتر به آن توجه شده است. گاهی گوشه و کنار می شنویم که پدر و مادرها خیلی هم مایل نیستند دخترشان زیبا باشد.
حتی مثلهای عامه هم به نوعی این مسئله را تقویتمیکند، مثل اینکه <زشتها شانسشان بهتر است> یا <مال به شبی و زیبایی به تبی بند است.> با این اوصاف، هر چند که بعضی به هر وسیله ای برای رفع نقایص هر چند اندکشان تلاش میکنند، اما بعضی از زنان نیزآرزو میکنند کمتر زیبا بودند.
زنانی که دارای زیبایی تاحدی بیش از معمولند، همیشه مورد توجه قرار میگیرند، حتی وقتی دختر بچهاند! همه به سر و گوششان دستی میکشند ومیگویند چه دختر قشنگی! محال است که کسی در مواجهه با چنین کودکانی از صفات دیگری مثل خوب بودن، باهوش بودن، منظم بودن، درسخوان بودن و... استفاده کند؛ حداقل در برخورد های اول! تنها زیبایی این کودکان است که جلبتوجه میکند.
حتی به شوخی هم که شده در همان کودکی برایش همسر نامزد می کنند و... بسیاری از تعارفات معمول ایرانی که هنوز هم خیلی مرسوم است. به همین دلیل است که شکل گیری سالم شخصیت زنان زیبا تنها با مراقبت و تربیت دقیق والدین امکان پذیر است، اگرچه غالباً والدین ایرانی با کودکان خود مخصوصاً دختر بچه ها مثل عروسک زیبایی رفتار میکنند که قرار است برایشان کسب وجهه کند.
دختر بچه های زیبا، از همان دورانی که بیشترین نقش را در شکلگیری شخصیتشان دارد، بیشتر از آنکه خود را بعنوان یک انسان یا زن بشناسند، تصویری چون یک عروسک فریبنده از خود میسازند و به واسطه یادگیری وشرطی شدن، حتی در دوران بزرگسالی نیز با تکیه بر فیزیک خود در اجتماع حضور مییابند و همین فرآیند بی رحمانه در مورد دختر بچه های زیبا باعث تضعیف دیگر نقشهای اجتماعی لازم برای یک انسانکامل می شود.
مصادیق متنوعی برای بزرگسالی این کودکان هم می توان ذکر کرد، مثل ازدواج زود هنگام، توقع تایید و تشویق ازسوی همه افراد، ضعف در مهارتهای اجتماعی وعدم خودشکوفایی، ترس از خدشه دار شدن زیبایی، احساس عدم امنیت، بیاعتمادی نسبت به مردان ناآشنا، مورد غضب و حسادت واقع شدن، مورد شک و سوء ظن بودن و...
تجربیات این زنان تا حدی متفاوت با زنان معمولی است. حتی گاهی محدودیتها، بدبینیها و نگاه انسانهای دیگر به واسطه نظام ارزشی وقالبهای ذهنی که به ایجاد تنگناهای مالی و اجتماعی میانجامد، نهایتاً باعث تن دادن فرد به خواستههای جامعه شود.